کد مطلب:6829 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:458

آثار شناخت و اعتقاد به امام زمان (عج)
مقاله





1. محبت و دوستي امام





يكي از وظايف مهم شيعيان، محبت و دوستي امام است و حتّي از برجسته ترين آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدّس است. اين شناخت به هر ميزان بيشتر باشد، محبت آنان فزون تر مي شود و هر قدر محبت بيشتر شد، نشان از وجود سنخيت با آن انوار مقدس است. اين هم سنخي نيز هر قدر افزايش يابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهي است و اين والاترين كمال است.


از آنجايي كه خود پيشوايان معصوم(عليهم السلام) به مقام والاي امام و امامت شناختي كامل دارند؛ وقتي سخن از يك امام پيش مي آيد، در نهايت بزرگداشت از او ياد مي كنند.


رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) آن گاه كه سخن از آخرين وصي خود به ميان مي آورد، در نهايت احترام از زيباترين واژگان محبت بهره برده، مي فرمايد: « بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّور...»؛1 «پدر و مادرم فدايش باد كه او هم نام من و شبيه من و شبيه موسي بن عمران است كه بر او نور هايي احاطه دارد...».


امام علي بن ابيطالب(عليه السلام) نيز مي فرمايد: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَيتِ نَبِيكُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَيفَرِّجَنَّ اللَّهُ [الْفِتْنَةَ] بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ. بِأَبِي ابْنُ خِيرَةِ الامَاءِ»؛2 «شما همواره به اهل بيت پيامبرتان نگاه كنيد؛ اگر آنان ساكت شدند و در خانه نشستند، شما نيز سكوت كرده، به زمين بچسبيد و اگر از شما ياري طلبيدند، به ياري آنان بشتابيد. خداي متعال به دست مردي از ما اهل بيت، ناگهان فرج عنايت خواهد كرد. پدرم فداي او باد كه فرزند بهترين كنيزان است».


حضرت حسين بن علي(عليهما السلام) نقل كرده است: مردي نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پرسيد. ايشان وقتي صفات او را ذكر كرد، با حالتي سرشار از عشق و شيدايي، به سينه خود اشاره كرده، آهي كشيد و از شدت اشتياقِ به ايشان، به سينه خود اشاره فرمود (وَ أَوْمَأَ بِيدِهِ إِلَي صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَي رُؤْيتِهِ).3


ابوحمزه ثمالي مي گويد: «روزي نزد امام باقر(عليه السلام) بودم كه فرمود: «اي اباحمزه! يكي از امور يقيني ـ كه خداوند آن را حتمي ساخته است ـ قيام قائم ما اهل بيت است و اگر كسي در آنچه كه مي گويم ترديد كند، خداوند را در حالي ملاقات خواهد كرد كه به او كافر شده و انكار كنندة او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فداي او كه هم نام من و هم كنيه من است و هفتمين فرد پس از من مي باشد».4


خلاد بن صفار مي گويد: از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد: آيا قائم به دنيا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيامَ حَياتِي»؛5 «خير! اگر او را درك كردم، در ايام زندگاني ام خدمت گزار او خواهم بود».


آن حضرت در روايتي ديگر فرموده است: «...أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لابْقَيتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الامْرِ»؛6 «به درستي اگر من آن روز را درك مي كردم، جانم را براي صاحب اين امر نگه مي داشتم».


امام علي بن موسي الرضا(عليهما السلام) فرمود: « بِأَبِي وَ أُمِّي! سَمِيّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِياءِ الْقُدْسِ...»؛7 «پدر و مادرم فداي تو كه هم نام جدّم و شبيه من و شبيه موسي بن عمراني...».





2. نجات از مرگ جاهلي





در روايات فراواني وارد شده است: «هر كس از دنيا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است». اين روايت در مورد شناخت و معرفت تمامي ائمه(عليهم السلام) صادق است؛ ولي در خصوص حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز رواياتي وارد شده است.


معاوية بن وهب گويد: «شنيدم از امام صادق(عليه السلام) مي فرمايدكه رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «مَنْ ماتَ لايعرِفُ اِمامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِليةً»؛8 «هر كس بميرد در حالي كه امام خودش را نمي شناسد، به مرگ جاهلي مرده است».


محمدبن عثمان عَمري گويد: از پدرم شنيدم كه مي گفت: من در حضور ابومحمد حسن بن علي(عليهما السلام) بودم. از آن حضرت دربارة اين خبر ـ كه زمين تا روز قيامت از حجّت خداوند بر خلقش خالي نيست و هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است ـ پرسيده شد؛ فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «به راستي اين درست است؛ چنان كه روز درست است». به او عرض شد: اي فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما كيست؟ فرمود: «ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيبَةً يحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي الاعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ»؛9 «پسرم محمد؛ او امام و حجّت بعد از من است. هر كس بميرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است. آگاه باشيد براي او غيبتي است كه نادانان در آن سرگردان مي شوند و اهل باطل در آن هلاك مي گردند و كساني كه براي آن، وقت معيّن كنند، دروغ مي گويند. سپس خروج مي كند و گويا به پرچم هاي سپيدي مي نگرم كه بر بالاي سر او در نجف كوفه در اهتزاز است».


مرگ جاهلي؛ يعني، مردنِ بدون شناخت خدا و رسول او(صلي الله عليه و آله وسلم) . كسي كه امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهي زمان جاهليت ـ كه خدا و پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را نمي شناختند ـ خارج نشده است. بنابراين، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) منتهي نشود، فايده اي براي انسان نخواهد داشت و او را دين دار نمي كند.


شخصي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: منظور از جاهليت، جهل مطلق و نسبت به همه چيز است يا فقط نشناختنِ امام است؟ آن حضرت فرمود: «جَاهِلِيةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ»؛10 «منظور، جاهليت كفر و نفاق و گمراهي است».


پس نتيجة عدم شناخت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، كفر و نفاق و گمراهي است. البته ممكن است نشناختن، در اثر عدم معرفي امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سوي خدا باشد (بدون كوتاهي خود شخص). اين حالت «ضلال» ناميده مي شود و مرادف با «استضعاف» است. در اين حالت، شخص مقصر نيست؛ ولي به هر حال از هدايت الهي و دين داري محروم گشته است. حالت كفر و نفاق مربوط به شخصي است كه برايش معرفي الهي صورت گرفته؛ ولي او در پذيرفتن آن كوتاهي كرده است. اين دو حالت دارد: يا انكار و عدم تسليم خود را به صراحت ابراز مي دارد كه كفر ناميده مي شود و يا آن را مخفي مي دارد كه «نفاق» است. در هر سه صورت، شخص از مسير عبوديت خداوند، دور افتاده و عاقبت به خير نيست.


پس شناخت و پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)، نه از باب تعبّد؛ بلكه به حكم عقل انسان است. چرا كه انسان خداشناس راهي به سوي خدا ندارد؛ مگر از طريقي كه خودِ خداوند قرار داده است. جز از اين راه، نمي تواند از رضا و خشم الهي آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار(عليهم السلام)، از باب مراجعه نادان به دانا است. اين يك حكم عقلي است؛ همچنان كه عاقل در امور مادّي و دنيوي خود، به دانا و متخصصِ آن مراجعه مي كند، در امور معنوي و غير مادي نيز عقل همين گونه حكم مي كند.11







1 . علي بن محمد خزاز قمي، كفاية الاثر، ص156.


2 . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص353و ج51، ص121.


3 . نعماني، الغيبة، ص212، ح1.


4 . نعماني، الغيبة، ص86.


5 . همان، ص245،ح23.


6 . همان، ص273،ح50.


7 . شيخ صدوق(ره)، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص37، باب35، ح3.


8 . الغيبة، ص 129؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.


9 . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.


10 . محمدبن يعقوب كليني، كافي،1 ، ص377.


11 . سيد محمد بني هاشمي، معرفت امام عصر(عليه السلام) ، ص111.